- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
درود! طلعت خـورشـید روزگار علی سـلام مــادر آب و سـلام یــار عــلـی کسی که گـفـته نیـاید بهـار با یک گل خـبـر نـداشـته اصلاً ز نـوبـهـار عـلی کـلید جنّت و فـردوس زیر لفـظی بود برای عـقـد تو از سمت کردگـار علی عـروس خـانـۀ حـیـدر مـبـارکت باشد شروع زنـدگی مـشـتـرک کـنـار علی سپـر فروخت برای عروسی ات مولا خبر شدند دو عـالـم ز شـاهـکار عـلی طبق طبـق سبـد یـاس جـبـرئـیل آورد به افـتخـار شـمـا و به افـتـخـار عـلـی دخـیـلِ بخت ببند ای ملـیکه با چشمت به چـشمهـای سـراسـر امـیـدوار عـلی قسم به«واقعه»«کوثر» پسند کرده«نباء» و جای باطن «قدر» است در جوار علی سه بار جلوه گری کن ز صبح تاخود شب سه بار دیدن این جلوههاست کار علی بدون اذن تو دستی به قبضه زد نه نزد که هست فاطمه مِن بعد ذوالفقار علی رضایت است سکوت اختیار کردی تو! که انتخـاب گـذاری به اخـتـیـار عـلی خـدا کـند نظر تـنـگ چـشـمـتان نـزند خـدا کـنـد نـرود طاقت و قـرار عـلـی
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هوای سیـنـۀ دنیا چو عرش اعلاء بود و نـور عـشـق میان زمیـن و بـالا بود مدیـحـه خـوانی داوود میرسد امشب در این شبی که شفق هم نوای دریا بود دل زمین خدا شوق پَر کـشـیدن داشت و آن کـرانه که در اوج ناکجـاهـا بود نشست حضرت موسی به تور عشق علی و شور و شوقِ دگر در دل مسیحا بود تــمـامـی شـعــف جـلــوۀ خــداونــدی مـیـان خـنـدۀ پـیـغـمـبـرش هـویـدا بود نگاه خیـرۀ زهـرا به چـشـمهای عـلی نگاه خـیـرۀ حـیـدر به چشم زهرا بود خــرابـی دل عـــالـم شـدسـت آبــادش خوشا به حال نبی که علیست دامادش زمین بهشت خـدا شد ز اعـتـبار عـلی و ماه محور رخ و گردش مـدار علی همین که حضرت زهرا عروس مولا شد نـمانـده بود به سیـنـه دگر قـرار عـلی به نان هر شب حیدر مدینه محتاج است از این به بعد که زهراست خانهدار علی و بـا حـضـور قـدمهـای مـادر گـلهـا شـکـفـت در دل خانه گـل بـهـار علی برای جنگِ علی ذوالفـقار لازم نیست چرا که حضرت زهراست ذوالفقار علی هزار هـمچـو سلـیـمـان کـنار خـانۀ او نشـسـتهاند که باشند ریـزهخـوار عـلی به پـاش ریخـت پـیـمـبر تـمام دنـیا را گذاشت در کف حیدر چو دست زهرا را
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جواد علیهالسلام
به نام تو بهـشـتی میکـنم حال جهـنّم را خدا را شکر که آموختم من اسم اعظم را بدون جلوهات در کودکی، باور نمیکردند تـکـلـمهای در گـهـوارهٔ فرزند مـریم را نٙوٙد ساله برای طفل نُه ساله تواضع کرد تو خٙم کردی برای دست بوسی قامت خٙم را یکی از قاتلانت علم تو در خردسالی بود که رسوا کردی آخر با سؤالی ابن اکثم را حسن ازحیث همسر با تو همدرد است اما او چو زینب خواهری دارد که از دل میبٙرٙد غم را اگر تشنه میان حـجـرهٔ دربـسـته افـتادی به یاد جد خود با اشک بنشان آتش سٙم را شما رفتید و صدها سال لازم شد که بنویسند برای هـر جواب مسأله « الله أعـلـم» را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
هم آسـمان قـصیدهای از بیکـرانیاش هـم بـیکـرانـههـا غــزلِ آسـمـانـیاش ای کالها، کمال سرِ کـوچهبـاغ اوست بـایـد رسـیـد تا بـه خـدا با نـشـانـیاش او در مدینه جای پدر را چه پُـر نمود در غـیـبت پـدر، پسر و مـیـزبـانیاش باغِ مـعـارف است حدیـثـش، پیـمبران حَـظ مـیبـرند موقـعِ شیرین زبانیاش از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست نـوشـیـده است از لـبِ جـام دهـانیاش بابُ الجـواد حاجت ما را چه زود داد مـشـهـد پُر است از نفـسِ مهربانیاش یارب مگـیـر فیضِ شبِ کـاظـمـین را هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانیاش وقت زیارت است و عباراتش از رضاست قـربـان کـودکـیـش، فـدای جـوانـیاش آقـایِ طـوس از جـگــرش آه میکـشد در کـنـجِ حـجـره تا پسرش آه میکشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در حـقـیقت رنگ غـم تـغـیـیر کرد آخـرین انـگـور هـم تـغـیــیــر کـرد در مـیــان چـشــم انـگـــور ســیــاه جـای آب و جـای سـم تـغـیـیر کرد در زد آقــــا از صـــدای در زدن؛ زود رنـگ مـتّــهــم تـغـیــیـر کــرد پس به روی زن نـیـاورد و نشست ایـنـچـنـیـن نـوع کـرم تـغـیـیر کـرد دانـۀ انــگــور را بــرداشـت و … گـفـت شـایـد کـه زنــم تـغـیـیر کرد زن ولی وقـت تـعـارف هـم که شـد یـا جـوادی گـفـت و کـم تغـییر کرد دم که پـایـیـن رفـت آقـا خـوب بـود حــال او در بــازدم تـغــیـیــر کـرد چون حسن مثل حسین و مثل خویش حـالـتـش در هر قدم تغـییر کرد… شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا پس غـریـبـی در وطن تـکـرار شد شـمـع بـودن سـوخـتـن تـکـرار شد یک حـسـین تشنه در هـنـگـام زهر بعد از آن صدها حـسن تـکـرار شد چونکه اُمّ الفـضل، ام الـرّذل گـشت بــاز نــامــردی زن تــکــرار شــد چون که مثل طـوس در بـغـداد هـم زهـر و انـگـور و دهن تکـرار شد پس غـریب بیکـفـن در دشت…نه پـس غـریب بـا کـفـن تـکــرار شـد بـا دهــان و بـا گــلـو و بـا جــگــر یک نـبـرد تـن بـه تـن تـکـرار شـد اِربـاً اِربـا…نه ولی سرخ و کـبـود مــاه زیـر پــیــرهـن تــکــرار شــد شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا با چه توجیهی مداد از هم نریخـت؟ هر قـدر توضیح داد از هم نریخت با وجـودی که گـذشت از جـسـم تو ازچه خاک و ابر و باد از هم نریخت؟ بـاورش سخت است که با حـرز تو آیــه آیـه ان یـکـاد از هـم نـریـخـت کــربـلا تـکـرار شـد ایـنـجــا ولــی پیـکـر بـغـداد… داد از هـم نریخت در قـیــاس اکــبــر و فــرزنــد تــو لااقـل جـسـم جـواد از هـم نریخـت کـربـلا در کـوچه و در طـوس بود با جـواد این امـتـداد از هم نـریخت شـکـر که پـیـراهـنـش بر پـیکـرش هر قَدَر هم شد گشاد از هم نریخت اِربــاً اِربـــا گــشـت آقـــا از درون از بـرون شاید زیـاد از هم نریخت سخت برهم ریخت در مشهد، رضا با وجودی که جـواد از هـم نریخت شد شـهـیـد زهـر کـیـن ابن الـرضـا خاک غم بر سر کـنـیم از این عـزا
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
مـرغ بیبـال و پـر غـمـکـدۀ بـغـدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قـطـره اشکـیم که با آه رضا افـتـادیـم سالها با جگـر پـاره چنین سر دادیم: مــا عــزادار دل خــون جــوادیـم هــمـه با دل خـون شده مجـنـون جـوادیم هـمـه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکـی به تن پهـنـۀ افلاک کند گریه بر روضۀ او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند اینکه پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانۀ خود زهر چشیدن سخت است از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است نیست یک مرد، کمی یاری مظلـوم دهد قـطرهای آب به این تـشـنـۀ مغـموم دهـد پسر شاه خـراسان جـگـرش میسوزد از غم زهر جـفـا چشم ترش میسوزد دست و پا میزند و بال و پرش میسوزد وسط حجره، تن شعله ورش میسوزد باورم نیست که اینها به کمک برخیزند آب را پـیـش نگاهش به زمین میریزند شاه عالم به زمین خورده و بیحال شده پیـکـرش در ته گـودال لـگـدمـال شده بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شـمر با خـنجر خود وارد گودال شده داشت با خنجر خود ضربه به آقا میزد نـاگـهــان صـوت فـراگـیـر " بُــنَـیَّ" آمـد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
ز خون دل سر مژگان تو گـلستان است ز تشنگی لب خشک تو چون بیابان است تــمــام پــیـکــر تـو آه مـیکـشـد گــویــا که مو به موی تن تو ز غم نیستان است فـتـاد داغ عـظـیـمـی به شـانـههای فلک که زلف خاکی تو در زمین پریشان است زبس که چنگ زدی روی خاک این حجره تمام دور و برت نـقـش کندن جان است میان حجـره در بـسـته بس تنت غـلطـید که گوییا به صدف همچو دُرّ غلطان است نـمک به زخـم دلت ریـخـت کـاسه آبش که کاسه در کفش انگار چون نمکدان است نـشـد که آب لـبـی تـر کـنـد ز لـبـهـایـت صدای العـطـش آب صوت بـاران است خـدا کـنـد که نـسوزد تـنت شبـیه حـسین شبـیـه آن بـدنـی که چون نـیـستـان است بـه زیـر تـابـش خـورشـیـد داغ کـربـبـلا سه روز سوخت همان پیکری که عریان است
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
رنگ سرخ نالههایت از ستم بیرنگ شد پاسخ نی نامۀ خون رنگ تو نیرنگ شد پُر شده از نقشۀ جان کندنت این خاک ها بسکه در هر جای حجره رد و پای چنگ شد قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد دست وپا از بس زدی گودال گویا کندهای چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
زهـری تمامیِّ جگـرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز “رضا” زرد زرد شد آفـت تـمام برگ و برش را گرفته بود پروانه در هجوم ملخ ها پرش شکست آتـش تـمـام بـال و پرش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهـرا خمیده شد با دستهای خود کـمرش را گرفته بود دور از مدینه؛ غـربت بغـداد را چشید ارث غـریـبـی پـدرش را گرفـتـه بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود در پیـش چشم مـادر پهـلـو شکـستهای شمر از قـفا سر پسرش را گرفته بود با ضربههای ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
درون حجرۀ دربسته گـشته مأمنم بابا بیا یکدم تماشا کن به خاک افتادنم بابا منی که دائما هستم به فکر رأفت وبخشش ولیکن همسرم بوده به فکر کشتنم بابا صدایم در نمیآید ز سوز زهر و بیآبی نباشد جوهری دیگر به مادر گفتنم بابا ز ظلم همسرِ نا مهربانم، لحظهای بنگر میان حجرۀ دربسته دست وپا زنم بابا غریب الغربایی و غریبی چون حسین و من برایت چون علیِ اکبری در گلشنم بابا برای بردن جـسمم عـبا لازم نمیباشد نشد دیگر ز هم پاشیده اعضای تنم بابا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
الا ولایت تـو اصـل دیـن، امـام جـواد الا ثـنـات خـطـاب مـبـین، امـام جـواد مـحـمـد بـن عـلـی بن مـوسـی جـعـفـر نـهـم وصی رسـول امـین، امـام جـواد نـهـم امـام و نـهـم حجّت و نـهـم مـولا نهم ولی، نهمین شمس دین، امام جواد زشرم لطف و عطا و عنایت و کرمت گرفـته جود به رخ آسـتـین، امام جواد به گرد خرمن لطف و عـنایـتت بودند هماره خلق خدا خوشه چین، امام جواد مـقربان الهی به کـوی تو شب و روز نهند چهـره به خاک زمین، امام جواد هـمـاره دست تـوسل به درگهت آرنـد فرشـتگـان ز سپـهـر برین، امام جواد به ریسمان ولایت هـمیـشه چنگ زدم که هست رشتۀ حبل المتیتن، امام جواد بــر آســتــان تــو روی نــیــاز آوردم تـوئی تو قـبـلـۀ اهل یـقـیـن، امام جواد محبّت تو به قلبم زجان عزیزتر است قـسم به خـالـق جان آفرین، امام جواد نظیر نیست تو را در عطا و جود و کرم چنان که نیست خدا را قرین، امام جواد مـحـبـّت تـو بـه عـفـو خـدا نـویـدم داد که نیست توشۀ راهم جز این، امام جواد به خاک بوسی کـوی تو افـتخار کـنند صدها ملک به روی زمین، امام جواد هزار حیف که شد هـمـسر تو قاتل تو سزای مهر تو شد زهر کین، امام جواد درون حجرۀ در بسته تشنه جان دادی غریب و خسته دل و بیمعین، امام جواد به یـاد سـوز دل تو به سـیـنـۀ (میـثـم) نـفـس شـده شـرر آتـشـیـن، امام جـواد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در دست تو عـیـار کـرم میشود زیاد در سایه سار اسـم تو کم میشود زیاد نوبت به گفتن از سر زلفت که میشود بیشک شهـید اهـل قـلـم میشود زیاد مثـل نَـفَـس برای رضایی که بیگمان در بـازدم عـلاقـه به دم میشود زیـاد در مَـسلَک جـواد اگر قول جود رفت وقـت وفـای وعـده رقـم میشـود زیاد باب الجواد چیست که در بین زائران آن جا که میبـسـند قـسم میشود زیاد باب الجواد چیست که هر کس از آن گذشت در چشمهاش شوق حرم میشود زیاد من ماندهام که مثل تو در بین اهل بیت از زن چرا به مرد ستم میشود زیاد؟ در چـشم سرمـهایِ گُهَـرشـاد دم به دم شادی افـول کرده و غـم میشود زیاد وقتی که اُمِّ رذل تـأسّی به جعـده کرد در فکر او عـلاقه به سم میشود زیاد حالا مسیر روضه به جایی رسیده که پـیـش امــام چـار قـدم مـیشـود زیـاد گودال نیست حجرهاش، اما به پیکرش از ضرب تیر و نیزه وَرَم میشود زیاد گاهی شبیه اکبر و چون قاسم اینچنین هم میشود خلاصه و هم میشود زیاد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
مُردم و هنگام جان دادن کسی با من نبود حجرهام دربسته بود و خانهام ایمن نبود هادیام را هم به سختی زیر لب دادم ندا قدرتی دیگر برای این صدا کردن نبود من بحال مرگ بودم قاتلم در شور و شوق انتظاری بیش از این از جانب دشمن نبود آب می جستم مگر قدری کنم رفع عطش آب بود و جرعهای از آن نصیب من نبود شکر میکردم خدا را تشنهام مثل حسین نیزهای اما به حلقم وقت جان کندن نبود سینهام از چکـمههای قـاتلم سنگین نشد خنجری بالا سرم هنگام جان دادن نبود خـواهـری را یادم آمد در میان قـتـلگاه محرمی دیگر برای عمه را بردن نبود این جوانی را نـثار عـمر زهرا میکنم گرچه در باغ و بهارم فصل گل چیدن نبود غصه پهلو شکسته این جوان را پیر کرد چارهای دیگر در این ماتم بجز رفتن نبود زود رفـتـم تا که زود آیـد امـام مـنـتـقـم نیـتی دیگر به غیر از یار او بودن نبود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
سر را زِ خاکِ حُجـره اگر بَر نداشتی تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی خواهر نداشتی که اگر بود میشکست وقـتی که بـال میزدی و پَـر نـداشـتی وقتی که زهَر بر جگرَت چَنگ میکشید جُـز یـا حـسـین نـالـۀ دیگـر نـداشـتـی شُکـرِ خـدا که پـیـرهـنـی بود بـر تنت یـا زیـرِ نـیـزههـا تنِ بـیسـر نـداشـتی شُکرِ خدا که لحـظۀ از هوش رفـتـنت خـواهـر نـداشتی، غـمِ معـجـر نداشتی
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
قــاتــلـت آشــنــاسـت واویـــلا هـمـسـرت بـیوفـاست واویـلا بـدنـت تـیـر مـیکـشـد، یـعـنـی مرگ بهـرت شـفـاست واویلا مـثـل زهـرا به خـاک افـتـادی در دلـت غـم به پـاست واویلا فـــاطــمـه آمـده بــه بــالـیـنـت حـال وقـت عــزاسـت واویـلا این شب آخـری به یـاد حـسین حـجـرهات کـربـلاست واویـلا تــشـنـۀ آب هـسـتـی ای مــولا این اشـاره بـه جـاست واویـلا تـشـنـهای که جـدا شـده سر او گـل خـیـر الــنـسـاسـت واویـلا روی خاک است با تنی عریان کــفــنـش بــوریـاسـت واویـلا بدنش زیر دست و پا و، سرش بـه روی نـیـزههـاست واویـلا گـریـههای حـزین یک خواهر از چه رو بـیصداست واویلا نــغـــمــۀ یـــا بُـــنــیَّ مـیآیــد ایـن صــدا آشـنـاسـت واویــلا چـه قـدَر تــیــر در بــدن دارد به تـنـش کهـنه پـیـروهن دارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مـائـیـم در پـنـاه تو یا حـضرت جـواد محـتاج یک نگاه تو یا حضرت جواد مـا زنـده از عـطـای جـواد الائـمـهایـم یک عـمـر خـاک پـای جـواد الائمهایم هر کس که خاک پای تو شد سرفراز شد از مـنّـت عـطـای هـمـه بـینـیـاز شـد بر این دل شکستهام ای جان نگاه کن مـائـیم و این زمـانـۀ بـحـران نگاه کن ای در شـکـوه نـام تـو درمـان دردهـا سـر میرسد کـنـار تو کـتـمـان دردها دست جواد خـسـتۀ بـخـشـش نمیشود وقت عـطا مـعـطل خـواهش نمیشود وقتی که غم به شانه سرازیر میشود حتی جوان ز زندگیاش سیر میشود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مـن مُـریـدم مـراد مـیخـواهـم وصل خـیـرالـعـبـاد میخواهم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی خاک ابنالرضاست در گِل من مهر او روز حشر، حاصل من یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی روسـیـاهــم سـفـیـد شـد مـویـم گرد عـصیان نشـسته بر رویم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی گـر چه یـا سـیـدی گـنـهـکـارم تو مرا یـار و من تو را عـارم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی ای ولایـت تــمــام ایـــمـــانــم کـاظـمـیـن تــو قـبــلــۀ جــانـم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی تـو جـوادی و من گـدای تـوأم مــور افـتـاده زیــر پـای تـوأم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی تو که بر ثـامنالحُـجـج پسری نـور چـشـمی و پارۀ جـگـری یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی یـار زد هـمچـو مـار بر جانت کُشت اما غـریب و عـطـشانت یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی مـادرت پـشـت آن درِ بــسـتـه دیده گریان و سیـنـه بـشکـسته یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی با هـمـه لطف و مـهـربـانی تو قـاتـلـت گـشـت یـار جـانـی تو یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی ای به دامـان مـهـر تـو دسـتـم من که از کـوثـر شـمـا مـسـتم یــا جــواد الائــمــه ادرکــنــی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
تو از ازل جـوادی و ما از ازل فـقـیر یا ایـهـا الجـواد تـصـدّق عـلـی الـفـقـیر حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغـل فـقیر این گوشه چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگـاه تو به غـنی شد بدل فـقیر از حـداکـثر همه سـر بوده هـر زمـان از تو رسـیـده است به حـداقـل، فـقـیر از دیگـران اگر چه شـنـیده کرم، ولی دیده همیشه لطف تو را در عمل فقیر با دست پُر به خانۀ خود رفته هر زمان با دست خـالی آمده در این محل فـقیر ( دارایی کـریم به مـنـزل نـمیرسـد ( دربـارۀ تو ساخـتـه ضرب المـثل فقیر از آن زمـان که لطف تو را دید تا ابد شد زندگیِّ تـلـخ به کـامش عـسل فقیر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام ( ایام زیارت مخصوص حضرت)
صـدای گـریۀ آرام زائـری خـسـتـه صدای پیـرزن و نالـههـای پیـوسته نـگـاه میکـنـم و اشـک هـام میریـزد هرآنکه آمده اینجا به دل دعـا دارد به لب طنین خوش آهنگ یا رضا دارد خـدا زیـاد کـنـد این هـمـه گـدایـش را کنار حوض، که اذن دخول میخوانم همان دمی که به درگاه شاه مهمانم حرم نگو، که بهشت خدای منان است قدم قدم به تو نزدیک میشوم انگار تـمام خـاطرهها باز میشود تکـرار رسیـدهام دم حـوض حـیاط گوهـرشاد گرفته رو به حرم، کودک مریضش را سپرده دست شما دختر عزیزش را کـه نـذرتـان کـنـد آقـا تـمام مـالـش را گـذشـتم از هـمۀ بیقـراری حـرمت من از تمام غم و گریه زاری حرمت به کـفـشدار حـرم کفـشهای خود دادم کشان کشان ببَریدم به محضر سلطان شبـیه عـبد گـنهکـار، بر درِ سلـطان که قـلـب آهــنیام را طـلا کـنـد حـالا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام ( ایام زیارت مخصوص حضرت)
ای کاش حـرم بودم و مهـمان تو بودم مـهـمـان تو و سُـفـرۀ احـسان تو بـودم یک عمر گذشت و سر و سامان نگرفتم ای کاش فـقط بیسر و سامان تو بودم تا چـشم گـشودم به دلـم مهـر تو افـتاد زان روز چـو آهـوی بـیـابان تو بـودم طـوفان عجـیـبیست؛ غـمِ عـاشـقیِ تو چون موج اسیـر تو و طوفان تو بودم ای گنبد تو عشق، منِ خسته دل ای کاش چـون کـفـتر پَـر بستـۀ اِیـوان تو بودم یک پنجـره فولاد دلـم تـنگ تو آقاست ای کـاش زِ زُوّار خـراسـانِ تـو بـودم
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تا دلـم در حـرم قـرب تو یـابـد راهـی آتـشی زن کـه بـرآیـد ز وجـودم آهـی سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد ورنه تا کعـبۀ وصل تو نـبـاشد راهـی دل هـر جـایی و آلـوده و بـیـمـار مرا نیست جز خاک شهیدان تو درمانگاهی تو به یک کاه دوصد کوه گنه میبخشی من بـیچـاره چه سازم که ندارم کاهی گر شود عمر شبی با توأم آن شب گذرد صبح فـریـاد برآرم چه شب کـوتـاهی چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم کـه بـرآیــد ز لـبـم نـالـۀ یـا الـلـه هـی پشت بشکسته و پا خسته و چشمم بسته راه پر پیچ و خم و گام به گامم چاهی ای شب و روز ومه وسال به یادم چه شود من غـافـل ز تو هـم یاد تو باشم گـاهی به جز از تو که کشی ناز گنه کاران را نـشنـیـدم که کـشـد نـاز گـدا را شـاهی هر طرف روی نهد روی تو بیند میثم آسـمــان دل او جـز تـو نـدارد مـاهـی
: امتیاز
|